احساس گمشده من در خواندن یک شعر از کجا باید فراهم شود ؟ ، موضوعی که تازه پس از نوشتن شعر شاید به شکل کلیدی به آن باید پرداخت .کار نوشتن که تمام شد ، به شعر خود باید معادلات فراوانی اضافه کنید و بین کلمات آن از گوشه و کنار ارتباطی ذهنی برقرار کنید.این به معنای آزاد شدن کلمات ، از شر بندها و خطوط پیش چشمتان و معلق شدن تمام آن واژگان به نظم آمده در فضای بیکران ذهن . این برخورد شعر و حافظه باعث پیدا شدن زبان جدید و تطابق کلمات با فضاهای دوران های مختلف تجربی در ذهن میشود.
#پیدا_کردن_رابطه_این_کلمات_و_تجربه_های_قبلی_ما_میشود_حل_معادله_شعری ،
غنای شعر ، به شما قدرت تخیل کردن میدهد.پس در شعر خودتان وقایع مختلف را جلو بروید و احساس آنها را در خود فراهم کنید تا شعر جان بگیرد و چیزی از روح شما را در خودش جا بدهد .این کار به معنای زندگی در سطح شعر است .این یک عملیات هیپ هاپی نیز هست ، زیرا با مفهوم زندگی عجین میشود کار ، نه با احساس یک ملودی ضربآهنگ . تجربه ما را در بیان احساس در یک شعر ، همین #معادله_شعر فراهم میکند .وقتی احساس خود را به شکل کامل یافتید ، به سطح شعر برگردید و آنچه که در این سیر احساسی بلعیده اید ، بالا بیاورید و روی سطح شعر خالی کنید . این احساس نهایت واقعیت و فهم شاعرانه و البته سیر طبیعی یک آفرینش زیبای هنری ست.
[ شروین پاکزاد ،اتحاد سفید ، آگاهی ]