تکرار فریبنده
هنگامی که یک ریتم 4 ضربی را در کنار یک فرم آرپژ از ملودی قرار میدهید ، در لحظه های نخستین احساس خوبی از شنیدن تکرار آن فرم به شما سرایت خواهد کرد، اما به مرور این حس تکرار به یکنواختی عناصر موسیقایی و کهنگی بافت پیش گوش هایتان تبدیل خواهد شد. برای خارج شدن از این حالت ، معمولا آهنگسازان با افزودن عناصر پر شتاب دیگر(چه افزایشی و چه کاهشی) ، سعی بر مرتفع کردن این مشکل دارند . اما این راه حل ، تنها توانایی کاور کردن دارد و ضمن آن به شلوغی و آمیختگی عناصر هم خواهد انجامید . برای سادگی در بیان ، دو اتوموبیل را در نظر بگیرید ، که با سرعت 100 km/h در جاده ای صاف و هموار در حال حرکت اند . بنا به قانون نسبیت ، این دو اتومبیل نسبت به هم ساکن اند ، زیرا در هر زمانی ، همواره در کنار یکدیگرند و از هم فاصله نمیگیرند.پس اگر اتوموبیل اول را (حامل ریتم ) و دومی را (آرپژ ملودی ) فرض کنیم ، تا زمانی که این دو با یک تندا در حرکت باشند نسبت بهم ساکن اند و همین اتفاق باعث تکراری شدن همه مکان ها در هر زمانی خواهد بود.
حالا تصور کنید که این دو اتومبیل در حال کورس گذاشتن با یکدیگر باشند ،ریتم از ملودی و ملودی از ریتم دائما سبقت بگیرند و برای تصاحب قدرت ، دائما در فضا جابجا شوند ، حتی با بستن راه یکدیگر اجازه عبور دادن به یکدیگر را ندهند و مدام به هم بکوبند . همه اینها به شرطی اتفاق می افتد که شما بتوانید از صداها تولید فکر کنید و تفکر شماست که خواسته یا ناخواسته در رسیدن شما به شکل نهایی فرآیند تولید یک اثر موسیقایی ، تاثیر خواهد گذاشت .