راه هنرمند

بروز خلاقیت و کش مکش های فکری در نگاه آنتیک یک هنرور،موجب احساس متفاوت خواهد بود، واقعیت عالم در نگاه او به شریانی از احساسات گوناگون سرانجام خواهد گرفت و مادیات را در مرز تلاقی با مفاهیم جانشین خود به تصویر میکشد، هنرمند راه در بی راهه میافریند،زیرا هیچ مقصدی او را به هدف نمیرساند و گزاره های _فکری او ختم به هیچ معبدی نخواهد بود و در عوض مقصودی تماما مسیر میافریند، راه هنرمند تکلیف بر اعجاز فرهنگ اشاعه هنجار های نوین اجتماعیست، 

هنر در چنین حالتی ، مسیر پرسش نیست ، اما و اگر های عقلی ،تماما سد هنر اند و بافت پیش روی هنرمند را هم در جنس و هم در محتوا ، دچار سقوط میکند.در عوض او سعی میکند به جای پاسخ و پرسش ، مسیر های بیشماری را از حافظه ببیند و با تغیر فرم احساس ، راه به خیال و زبان دیگری باز کند.این فرار رو به جلو اگر در ذهن و آزادی روح اتفاق نیفتد ، قطعا فاقد تجربه و مرتب در بی محتوایی جاری میشود ، لذا هنرمند باید در سیل عظیمی از احساسات و عواطف روحی خود مدام جاری و در مسیر انتخاب های پر فشار و راه ساز باشد.

www.telegram.me/Solfamin

Break your ideas

یکی از سختی های عالم موسیقی در آفرینش هنری ، مرکزیت نداشتن عناصر صوتی آن در عالم واقع میباشد. موسیقی باز آفرینی چیزی نیست ، بیان خیال انگیز است .پس از ابتدا تقریبا وهم است ، اما خوشبختانه آنقدر از ذات موسیقی گذشته است که بتوان از آن بعنوان یک واقعیت ذهنی نزد بشر نام برد .بدین ترتیب میتوان با ترکیب چند باره ی خیال های متوالی و ممانعت نکردن از این ترکیب ، خیال بزرگ تری را ترتیب داد .در این اثر که سعی بر جابجا شدن جهت های بلامانع بوده ، به جای آنکه موسیقی با یک فرم آغاز شود و با همان جنس از فرم ، به اوج برسد ، تلاش بر این بوده است که فرمی را موازی با فرم آغازین چنان رشد داد تا جایگزین مناسبی برای فضای تکراری باشد ، به طوری که قدرت پیشگویی محض از مخاطب گرفته شده است و در عین حال نظام نظم و آشفتگی به بار آمده است .باور خود به خودی ، یک فکر را بدون فرمان عقل به انجام میرساند.

 

@Solfamin

www.telegram.me/Solfamin

 

ایده و هنر

#ایده و #هنر

 

افلاطون عقیده داشت که هنر موجب توهم است و برای مثال تنها یکی از حواس آدمی را فریب میدهد و او را دچار خطا میکند .او هنر را در مخالفت با ایده مطرح میکرد و آن را یک مساله بی ارزش در مقابل فلسفه میدانست. بسیار عجیب است اما به مدت هزار سال این عقیده همچنان یک باور عمیق از هنر بود . فلوطین کسی بود که با پیش کشیدن آفرینش هنری ، به این رای تاریخی پایان داد.او با مثال زدن هنر یک مجسمه ساز ، ایده را به تصویر ایده آلی تشبیه کرد که هنرمند از چیزی در ذهنش دارد و آن را از طریق آفرینش هنری بر تخته سنگی چیره میکند. سپس او پرسید که زیبایی این مجسمه در کجاست ؟ قطعا ازآن تخته سنگ نیست و در فرم و ایده ای که مجسمه ساز برای آن متصور شده است جای دارد . به این ترتیب ایده و هنر با یکدیگر پیوند خوردند و هنر در جایگاهی هم تراز با فلسفه قرار گرفت ، البته هنر امروز آنچنان وسیع است که حتی فیلسوفان نیز به حال هنرمندان غبطه میخورند .هنر به روشنی نشان داد که بیشترین قرابت را نسبت به هر چیز دیگری با طبیعت دارد. 

www.telegram.me/Solfamin